يادم ميآيد روزهايي که دست در دست مادر ، به مرکز شهر ميرفتم و خود را در بين مردمي ميديدم که براي بدرقه عزيزانشان جمع شده بودند. بدرقه پدر، پسر و يا شوهر... هنوز دلم ميگيرد وقتي ياد آن قطرات اشکي ميافتم که آنروزها چشمانمان را غرق ميکرد. قطره اشکي که شايد با گوشه چادري پاک ميشد. بغضي که در پس پرده نهان ميشد و چشمان نگراني که حسرت نگاه آخر را بر دل داشت...
پست الکترونیک
موضوعات مرتبط |
آگهی | |
هیچ نظری ثبت نشده است
برای این لینک هیچ نظری ثبت نشده است
شما می توانید از طریق فرم ذیل نظر خودتان را درباره این لینک بیان کنید
در اولین فرصت نظرات مناسب در سایت درج خواهند شد
نظرات درج شده در این بخش فقط مرتبط با این لینک هستند و برای ارسال نقطه نظرات خودتان برای ایندکس ایران می توانید از فرم ارتباط با ما استفاده کنید با تشکر